بی قرار
دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۵ ب.ظ
هو الوحید
تو که راهی شدی نمیدانی، معنی بی قرار یعنی چه...
مثل یک ماهواره ی تنها، گم شدن در مدار یعنی چه...
حمله ی لشکر غزل دیدی؟ امشب از حس شعر لبریزم
غرق آرامشی نمی فهمی، لحظه ی انفجار یعنی چه...
می روی سمت یک فراموشی، چمدانی گرفته ای در دست
شاعری بی قرار می فهمد، سوت تلخ قطار یعنی چه..
۹۳/۰۹/۱۰
با صدای رسا که می خندی، بنده مسئول خنده ها هستم
بی خیالی تو و نمی فهمی، شانه ی زیر بار یعنی چه
دل من را زدی به دریاها، دل دریا ندیده ی ترسو
چشم دریایی ات به من فهماند آبی بی گدار یعنی چه
مدتی می شود پر از دردم، مثل یک سال پیش حال خودت
تو خودت هم که خوب میدانی، قرص... روزی سه بار... یعنی چه
آه! با میله های مواجی، چشم های تو در محاصره است
مژه هایت به من نشان دادند، آسمان در حصار یعنی چه...