به نام خدا
روزی روزگاری یک انسان کامل فرمود رهبران جامعه باید مانند فقیرترین افراد جامعه زندگی کنند. این جمله نسل به نسل گشت و هزاران بار با آب طلا تابلو شد و بر دیوار کاخ های اشرافی دولتمردان اعصار گوناگون آویخته شد. اما نه مردم فهمیدندنش و نه مسئولین!
مردم کماکان به مولتی میلیاردرهایی رای می دهند که دردشان زمین تا آسمان با درد کف جامعه متفاوت است؛ و مسئولین نیز کماکان نه تنها مانند کف جامعه زندگی نمی کنند بلکه اگر مانند آن نماینده مجلس بخواهند قدری هم زحمت بکشند فریاد وامصیبتا سر می دهند که عاااااای مردم حقوقمان کم است. قبلن در خانه می خوابیدم هشت میلیون حقوق می گرفتم الان مجبورم کار کنم و فقط پنج میلیون می گیرم!!!
دوستان و بزرگوارانی که این روزها وسط خیابان علیه غزه و لبنان و سوریه و رهبر شعار می دهید:
آن روزی که مجلس مورد هجوم تروریست ها قرار گرفت را فراموش نکنید! آن روز همگی دست و روی و پای بچه های سپاه و بسیج را می بوسیدید که خارج از مرزها جان می دهند تا گرازهای داعشی پایشان به این مملکت باز نشود.
و آن روزی را هم فراموش نکنید که حلقوممان پاره شد از بس فریاد بکشیم که به کسی رای دهید که دردتان را بفهمد. ولی گفتید آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه و به کسی رای دادید که نه تنها ریش داشت و ریشش را هر ماه رنگ می کرد بلکه سوسک را نیز رنگ کرد و جای گاومیش بهتان فروخت و الان دارد به ریشتان می خندد که به امید رهاییتان از سوء مدیریت دولت قبل، رای تان را به فریب خرید و بر قدرت نشست و برادر و پسرعمه و شوهرخواهر و دختر خاله و همه کس و کارش را هم کنارش نشاند تا بچاپد و بچاپند.
حالا پشیمانید؟
بسم الله
اعتراض کنید
اما یادتان نرود شعارهایتان له و علیه چه کسی باید باشد.
مشکل ما و شما غزه و لبنان نیست. بروید ریشه مشکل را در مدیری بگیرید که با افتخار می گوید شیشلیک می خورم و شاسی بلند سوار میشوم. او درد من و شما را نمی فهمد!
بروید و ریشه مشکل را در نماینده ای بیابید که با وقاحت از کمی حقوقش شکایت می کند در حالیکه حداقل پنج برابر یک کارگر حقوق می گیرد.
بروید ریشه مشکل را آنجا بیابید که نجومی بگیر شد ذخیره نظام و دختر وزیر واردکننده پوشاک شد مظلوم و بیچاره با فقط و فقط دویست میلیون سرمایه.
مشکل ما و شما رهبر نیست که هزاران بار به مسئولین گفت و گفت و گفت به فکر مردم باشید و به مردم گفت درست انتخاب کنید.
مشکل ما حتی گرانی هم نیست
مشکل در شکاف طبقاتی نفرت انگیزی است که روز به روز بر آن افزوده می شود
که اگر نبود، فرماندار و شهردار مجوز اعتراض میدادند. میگفتند ما هم کنار شما هستیم زیرا حرفتان را و مشکلتان را میفهمیم و با گوشت و پوستمان لمس میکنیم.
ولی مجوز نمیدهند چون درد من و تو را نمی فهمند. چون زندگیهایشان از جنس زندگی ما نیست.
در عجبم از مسئولین!
آقایان چاپنده! اگر کمی عقل در سر داشتید و حب قدرت و ثروت ذره ای هوش برایتان بجا گذاشته بود، حداقل برای بقای خودتان در قدرت به فکر مردم می بودید. این مردم به امیدی به شما رای داده اند. اگر امیدشان را ناامید کنید با یک تیپا روانه تان می کنند به همان زباله دانی که پیشینیان شما از فرعون و نمرود و هارون گرفته تا قذافی و میرپنج و ... فرستاده شدند.
سخن آخر خطاب به هموطنان رنج کشیده ام:
قبل از شعار دادن علیه این و آن، بنشینید و عقل و منطق و قلبتان را قاضی کنید و ریشه واقعی مشکل را بیابید تا قیمه ها را توی ماست ها نریزید و شعار چپکی ندهید که خسران دنیا و عقبی است.
و سخنی با مسئولینی که هنوز ذره ای شرف در وجودشان باقی مانده:
از امروز حقوق مسئولین در تمام رده ها را همردیف یک کارگر ساده کنید و قوانین تسهیل کننده ی رانت خواری را ملغی نمایید و امتیازات رنگارنگ مدیران رده های مختلف را حذف کنید تا معلوم شود چه کسی شیفته ی خدمت است و چه کسی تشنه ی قدرت
قطعا فقط افرادی این پیشنهاد را خواهند پذیرفت که هدفشان از پذیرش مسئولیت، صرفا خدمت به مردم بوده است و نه چیز دیگر
والسلام