دلواپـس

اینجا مکانی است برای نوشتن از دلواپسی های یک انسان کاملا معمولی!

دلواپـس

اینجا مکانی است برای نوشتن از دلواپسی های یک انسان کاملا معمولی!

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

بسم الله


خاطرات مثل چسب هستند. از آن چسب هایی که به راحتی کنده نمی شوند. مثل قیر می چسبند ته ذهن... هرکاری که می کنی فراموش نمی شوند. راه فرار وجود ندارد. حتی مرگ هم چاره ی کار نیست.

باید از وقوع حوادث جلوگیری کرد. واقع که شدند آبی است که ریخته شده. به جوی بر نمی گردد.


خاطرات مثل زخم اند. آزار دهنده و فرساینده.

شیرینی های زندگی دیگر قابل برگشت نیستند... و با مرور آنها کام دل تلخ می گردد.

تلخی های زندگی، پس پرده ی ذهن جا خوش کرده اند و فراموش نمی شوند.


خاطرات، زخم هایی هستند که مانند قیر، ته ذهن می چسبند... و هرکاری می کنی فراموش نمی شوند...


اینها را اتفاقی پیدا کردم. یکی از آخرین دفترچه یادداشت های کامپیوتری!!

فاصله ی زیاد بین خاطرات نشان از بی حوصلگی دارد شاید!


بسم الله الرحمن الرحیم

 

امروز، روز تولدم بود، اولین روز بیست و سه سالگیم. امروز عجیب دلم گرفت. تازه باران هم بارید. همیشه در زندگی من، در مواقعی که میبایست طلایی ترین لحظات عمرم باشند، نقطه سیاهی وجود داشته است. نمی توانم از آن فرار کنم. ولی پذیرفتن این مسأله که تغییر سرنوشت کاری ورای توانایی من است برایم سخت و دشوار است. خوشی ها و زیبایی های زندگی لحظه ای خودشان را نشان میدهند، لحظه ای به آینده امیدوارت میکنند و ... لحظه ای دیگر...

... 1387

 ---

یکشنبه، 23 فروردین 1388

 

دو روز پیش یعنی روز جمعه با کاروان راهیان نور اتحادیه رفتیم هویزه و طلائیه. حال غریبی بود. تصورش را هم نمی توانستم بکنم که روزی آن سکوت و خلوت صحرا را صدای شلیک و انفجار و فریاد در هم می شکسته. انگار غیر ممکن بود که بیست و چند سال پیش جوانانی در آن خاک جنگیده اند، زندگی کرده اند، شهید شده اند... با خودم فکر می کردم اگر من آن روز ها آنجا بودم می توانستم مانند آنها خودم از خدا تقاضای شهادت کنم؟ می توانستم لحظه ای بدون تشویش وابستگیهای دست و پا گیرم، به لذت در آغوش خدا مردن فکر کنم؟ اگر من آن روزها بودم اصلا می توانستم همه چیزم را رها کنم و بروم؟ آن هم به جایی که می دانم برگشتن از آنجا و یا شاید برنگشتن از آنجا کار هر کسی نیست! وقتی رسیدیم از روی ادب و به تقلید از بچه ها کفش هایم را در آوردم و با پای برهنه شروع کردم به قدم زدن. مغزم از هر چیزی خالی شده بود. بیش از اندازه ساکت و آرام بود. چقدر زمان همه چیز را عوض می کند. قدم که می زدم پایم روی سنگ سفت و تیزی لغزید خیلی دردم گرفت. بغض گلویم را گرفت. با خودم گفتم پاره شدن پوست دست و پا و شکم و صورت چقدر درد دارد؟ کنده شدن دست و پا چطور؟ ان وقتی که گلوله توی گوشت تن می نشیند چطور؟ چه چیزی باعث می شود یک انسان به پیشواز درد برود؟ خدایا چقدر مزد کسی است که به خاطر تو درد را پذیرفته... و پر کشیدن از دنیا را؟ من چقدر ساده ام. همه چیز که نباید با این عقل بی عقل حسابگر جور در بیاید.

با همین عقل حسابگر همانجا با شهدا و خدایشان معامله ای کردم. آخر می گویند تا شهدا نطلبند کسی طلائیه نمی رود. منتظر نشانه ای بودم که بدانم چه چیزی باعث شده من غرق در گناه هم طلبیده شوم. هنوز هم نفهمیده ام ولی از خدا خواستم که آن نشانه را به من نشان دهد. در عوض من هم سعی می کنم به وظایم مسلمانیم بیشتر و بهتر از قبل عمل کنم. وقاحت را می بینی؟ خدایا کارم به جایی رسیده که برای ادای تکلیفی که وظیفه ی بندگی ام است بر سر تو منت می نهم. خدایا به آبروی همان شهدایی که من را نمی دانم به دلیل کدام کار خیری که نکرده ام- به پابوسشان بردی نجاتم بده. امیدم به وعده ی حق توست که خودت فرمودی اگر یک قدم به سمت تو بیایم، تو ده قدم به من نزدیک می شوی. خدایا مرا پاک بمیران.

 ---


30 فروردین 1389

 

من خیلی تنبلم. آدم که با خودش تعارف ندارد! به کسی گفته بودم متحول شده ام، حالا می بینم ندانسته دروغ گفته بودم. خدا مرا ببخشد. من باید متحول شوم. باید تنبلی را کنار بگذارم وگرنه مسلمان نیستم.

صالحه مسلمان
۳۰ دی ۹۳ ، ۲۰:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هو الوحید


تو که راهی شدی نمیدانی، معنی بی قرار یعنی چه...
مثل یک ماهواره ی تنها، گم شدن در مدار یعنی چه...

حمله ی لشکر غزل دیدی؟ امشب از حس شعر لبریزم
غرق آرامشی نمی فهمی، لحظه ی انفجار یعنی چه...

می روی سمت یک فراموشی، چمدانی گرفته ای در دست
شاعری بی قرار می فهمد، سوت تلخ قطار یعنی چه..



با صدای رسا که می خندی، بنده مسئول خنده ها هستم
بی خیالی تو و نمی فهمی، شانه ی زیر بار یعنی چه

دل من را زدی به دریاها، دل دریا ندیده ی ترسو
چشم دریایی ات به من فهماند آبی بی گدار یعنی چه

مدتی می شود پر از دردم، مثل یک سال پیش حال خودت
تو خودت هم که خوب میدانی، قرص... روزی سه بار... یعنی چه

آه! با میله های مواجی، چشم های تو در محاصره است
مژه هایت به من نشان دادند، آسمان در حصار یعنی چه...
صالحه مسلمان
۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۶:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بسم الله


یکی از توجیهات مختلفی که برای مخالفت با حجاب ابراز می گردد این است که "وظیفه ی من حفظ ایمان مردان نیست!" زن ایرانی ِ مخالف حجاب، تصور می کند "وظیفه دارد" حجاب داشته باشد تا ایمان مرد ها دچار مشکل نگردد!

اما آیا واقعا حجاب فقط "تکلیف" یک زن است؟

بیایید قدری متفاوت فکر کنیم! ابتدا ضروری است تعریف دقیقی از حجاب ارائه گردد: حجاب مجموعه ی رفتارهایی است که نه باعث جلب توجه نامحرم می شود و نه آزادی زن را سلب می کند. مثلا خداوند هیچگاه به زن نمی گوید در برابر نامحرم صحبت نکن؛ بلکه می فرماید طوری سخن نگو که موجب گردد آنان که در دلشان بیماری است، به طمع افتند. و یا هیچگاه نمی فرماید جایی که مرد نامحرم حضور دارد تردد مکن، بلکه می فرماید تبرج گونه قدم مزن.

همانطور که در تعریف بالا مشخص شد، حجاب فقط پوشش ظاهری نیست تا با لباس نازک یا چسبان هم به خیال برخی افراد محقق شود بلکه رفتاری است که کم ترین جلب توجه را برای جنس مخالف داشته باشد.

اما بحث چیز دیگری است: آیا یک زن صرفا برای حفظ ایمان مردان است که موظف به رعایت حجاب شده است؟

در پاسخ باید به تعریفی که از حجاب ارائه شد دقت نمود. چرا زن نباید به گونه ای سخن بگوید که بیماردلان به او طمع کنند؟ ضرر طمع بیماردلان در درجه ی اول متوجه کیست؟ مرد یا زن؟


نیاز چندانی به فکر کردن ندارد. آهویی که با دم شیر بازی می کند شاید برای لحظه ای شیر را آزار داده باشد اما خطر اصلی متوجه خود اوست. یک زن، با جلب توجه مردان درواقع خود را به دام هوسبازان می اندازد. آمارها نیز نشان می دهد اکثر زنان، دختران و کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرند پوشش مناسبی نداشته اند.

بنابراین، از نقطه نظر نگارنده، حجاب پیش از آنکه یک تکلیف برای زنان باشد، حقی است که خداوند به آنها داده تا بوسیله ی آن حضوری بدون تشویش و نگرانی در اجتماع داشته باشند. البته بدیهی است تضمین کننده ی آرامش زنان، پایبندی مردان به تکلیف خود یعنی حفظ نگاه است.

این نگرش فقط مختص جوامع اسلامی که معتقد به حجابند نیست. در کشورهای غربی نیز عده ی کثیری از اندیشمندان، تحلیلگران مسائل اجتماعی و مردم معتقدند در درصدی از آمار تجاوز و آزار و اذیت های خیابانی، قربانی نیز تا حدودی مقصر است. در امریکا اصطلاحی با این عنوان رایج است: "they ask for it!". معنای این اصطلاح آن است که "کسی که تحریک کننده لباس می پوشد، (با نحوه ی لباس پوشیدنش) درخواست می کند که به من با چشم شهوت و سکس نگاه کنید."

این را نه زنان مذهبی یک جامعه ی مسلمان بر زبان رانده اند و نه اولیاء مذهبی مسجد و کلیسا! این اعتقاد حداقل 50% از زنان امریکایی است، جایی که رعایت پوشش مناسب، قانونی اجباری محسوب نمی شود!

یک زن امریکایی که علاقه ای ندارد مورد اذیت و آزار قرار گیرد شاید حد حجاب اسلامی را رعایت نکند اما لباسهای چسبان و نازک و لباسهایی که قسمتهایی از بدن را به نمایش می گذارند بر تن نمی کند زیرا معتقد است اینگونه لباس پوشیدن، پیامِ "من خودم طالب سکس هستم" را منتقل می کند.

به آماری در این زمینه توجه کنید:

طبق یک نظزسنجی از هر 10 زن امریکایی، یک نفر معتقد است رقص تحریک آمیز، تماس بدنی خفیف با فرد مقابل، و پوشیدن لباسهایی که بخشی از بدن را به نمایش می گذارند فرد قربانی را تا حدودی در جرم شریک میسازد.
در این نظر سنجی که از 1000 زن بالغ به عمل آمد، 54% معتقدند قربانی تجاوز -به شرط پوشیدن لباس تحریک آمیز- در انجام جرم مسئول است.
24% دیگر معتقد بودند پوشیدن دامن کوتاه، پذیرفتن پیشنهاد نوشیدن مشروب، و آغاز صحبت کردن با فرد متجاوز (احتمالا منظور سخنان تحریک کننده است) فرد را در جنایت علیه خودش سهیم می کند.
یک پنجم معتقدند زنانی که با پای خود به خانه ی متجاوز رفته اند نیز تا حدودی مقصر هستند. 13% معتقدند کسی که با حالتی تحریک کننده در مقابل متجاوز رقصیده است و یا اصطلاحا اهل لاس زدن است باید عواقب کار خود (یعنی تجاوز) را بپذیرد.

متاسفانه معمولا خود زنانی که با رفتار خود، خود را در معرض خطر قرار داده اند به دلیل علم به قصور خود، از گزارش به پلیس خودداری می کند. این آمار در امریکا 42% از کل زنانی است که قربانی تجاوز می شوند.

اعتقاد دیگری که در بین مخالفین حجاب وجود دارد این است: اگر حجاب بازدارنده است، چرا در مجامع غربی که حجابی وجود ندارد آزادی و راحتی بیشتر و آزار و اذیت های کمتری وجود دارد؟

پیش از ارائه ی پاسخ، با آمار ثابت می کنیم این تصور در خصوص کشورهای بی بند و بار تا چه حد پوچ و باطل است:

  1. سایت ریپ کریسیس در آمار منتشره ی سال 2013 از وزارت دادگستری انگلستان می نویسد هر سال در انگلیس و ولز 85000 زن مورد تجاوز به عنف قرار می گیرند. در کشوری که روابط جنسی آزاد است، تجاوز در این سطح عجیب نیست؟!
  2. علاوه بر آن سالانه 400000 زن مورد اذیت و آزار جنسی قرار می گیرند. سوال خود را دوباره تکرار می کنم: در جایی که محدودیت روابط جنسی بی معنی است، آزار و اذیت چه معنایی دارد؟
  3. از هر 5 زن انگلیسی (16 تا 59 ساله) یک نفر حداقل یک بار از سن 16 سالگی خشونت جنسی را تجربه کرده است. مدعیان آسایش زنان در غرب و افرادی که حجاب را مقصر می دانند پاسخ بدهند: جایی که منعی برای روابط جنسی وجود ندارد این آمار به چه معناست؟

در ادامه توجه آن دسته از افرادی که تصور می کنند عامل اصلی فساد در جامعه، رعایت حجاب است را به گوشه ی کوچکی از تجربیات زنان امریکایی و اروپایی که مورد آزار قرار گرفته اند جلب می کنم:

  • "در پیاده روی خیابان در حال راه رفتن بودم که حضور چند مرد را پشت سرم حس کردم. آنها به راحتی می توانستند از کنار من رد شوند اما این کار را نکردند. یکی از آنها ناگهان من را متوقف کرد و ..." (این زن شلوار جین چسبان پوشیده بود)
  • "18 ساله بودم و اولین روزی بود که در محل کار خودم در یک مکان عمومی حاضر میشدم (پیشخدمت). یک مرد جلوی چشم همه در یک آن، پیراهن من را بالا زد و ... . به قدری خجالت کشیدم که برای همیشه آن محل را ترک کردم و کارم را از دست دادم"
  • "در حال رقص در یک فستیوال بودم که ناگهان یک مرد جوان از پشت سر ...م را لمس کرد. همه آن اتفاق را دیدند"
  • "زمانی که من و خواهرم 8 و 9 ساله بودیم در یک سرسره ی آبی مورد آزار یک مرد قرار گرفتیم. خجالت کشیدیم به مادر و پدر چیزی بگوییم"
  • "دو مرتبه در یک "بار" (محلی برای نوشیدن مشروب) این اتفاق برای من افتاد که یک نفر از پشت سر بدن من را لمس کرد. هر دو بار به قدری مضطرب و خجالت زده شدم که ترجیح دادم به خانه برگردم"

ایها فقط تعداد بسیار بسیار اندکی از صدها نامه ای است که به هافینگتون پست ارسال شده بود. تکان دهنده تر از متن نامه ها، تکرار و وفور این وقایع است. سال گذشته نویسنده ی مطلب مذکور، در توئیتر از زنان می خواهد از تعداد و تکرار اتفاقاتی که برایشان رخ داده است نیز سخن بگویند. پاسخ زنان تاسف بار بود:

  • حداقل یک بار در هفته و معمولا لمس س...ه ها، ب...ن و ران ها.
  • بارها در طول سال توسط رهگذران و حتی مدیرم در محل کار
  • هر ماه و به وفور

این اتفاقی نیست که یک بار در طول زندگی یک زن اتفاق بیفتد بلکه واقعه ای است که در جوامع غربی تبدیل به یک اپیدمی شده است، به طوریکه از چند سال پیش ماموران پلیس در اماکن عمومی -برخی ایالت های امریکا- نظیر پارک ها به زنانی با دامن کوتاه یا لباسهایی که سینه، کمر و شکم را به نمایش می گذارند تذکر میدهند لباس مناسب تر بپوشند تا مورد سوء استفاده و آزار قرار نگیرند.


دین اسلام صدها سال پیش به زنان تذکر داد به خاطر امنیت خودشان از جلب توجه مردان خودداری کنند و اکنون انسان مدرن که ادعای علم و دانش دارد و اسلام را دینی کهنه می پندارد تازه و کم کم به این حقیقت میرسد که حجاب پیش از آنکه یک تکلیف باشد، یک حق قطعی است.


منابع


http://www.huffingtonpost.co.uk/laura-bates/everyday-sexual-assault_b_1847497.html

www.rapecrisis.org.uk/Statistics2.php

http://www.everydaysexism.com/

http://www.dailymail.co.uk/news/article-1251040/Rape-Its-fault-victims-say-50-women.html




صالحه مسلمان
۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

رئیس جمهور منتخب ِ "کمی بیش از نیمی از مردم" که از همان ابتدای آغاز به کار دولت، همانند رفقای سبزاندیشش توهم بیشمارپنداری راه عقلانیت را بر برخی رفتارهایش بسته بود در افاضاتی جدید از منتقدین سیاست های خود خواسته است به جهنم بروند. حرفی نیست! اگر قرار باشد امثال دکتر روحانی و تیر و طایفه ی فکری اش به بهشت بروند، قطعا جهنم را ترجیح خواهیم داد.

اما چرا یک مرد بالغ تحصیل کرده ی موجه سیاسی، با مو و محاسن سفید و عبایی بر دوش ریسک اهانت به بخشی از مردم خود را می پذیرد؟

دو جواب برای این پرسش وجود دارد:

1- ایشان حقیقتا باور کرده اند رای دهندگانشان قاطبه ی ملت هستند (که در این صورت باید بر ضریب هوشی ایشان افسوس خورد)

2- ایشان خوب میدانند که استفاده از چنین الفاظی چه خطراتی برای وجهه ی مردمی شان در پی دارد ولی علل و عواملی باعث شده تا ریسک این کار را بپذیرند.

شخصا به مورد دوم معتقدم:

  • افتضاح رای دادگاه لاهه به نفع طرف اماراتی و شکست ایران در پرونده ی کرسنت (طبق این رای، علاوه بر غرامت میلیاردی که ایران باید به طرف مقابل بپردازد، باید طبق مفاد قرارداد به مدت بیست و پنج سال گاز ایران با قیمتی ثابت به یک شرکت اماراتی با ماهیت اسرائیلی فروخته شود.)
  • سقوط هواپیما و از ریل خارج شدن دو قطار
  • وصول استیضاح وزیر فتنه گر علوم با پنجاه امضا
  • بی جواب بودن دولت و تیم مذاکره کننده در مقابل سوالات منتقدین توافق مضحک ژنو و ....

دکتر روحانی با یه سخنرانی تند تیتر بسیاری از خبرگزاری ها و نشریات را برای چند صباحی از موضوعات نگران کننده ی بالا، به اظهارنظر درخصوص توهین به منتقدین تغییر داد!

البته ایشان که پشتکار قابل تقدیری در سخت گرفتن به منتقدین مشفق و خیرخواه داخلی، و لبخند زدن به دشمنان و معاندین مکار را دارند قطعا راه فراری -ولو فرار به جلو- برای برون رفت از افتضاحاتی که نفس دولت را گرفته است پیدا خواهند کرد. اما تصور می کنم تا کنون متوجه شده باشند اداره ی مملکت به همان راحتی و سادگی که دوران تبلیغات گمان می کردند نیست!

اگر طاقتش را دارید متن زیر را با دقت مطالعه کنید:

اوج‌گیری آرمان «رابطه با غرب» و واقعیت «هواپیماهای زمین‌گیر ایرانی»



  • تیتر نوشته "توضیحات" ولی شما بخوانید توجیهات روحانی درمورد استفاده از لفظ بزدل! (کلیک کنید)
  • دولت اگر کمی عزت نفس داشته باشد از صحبت های امروز رهبر استقبال می کند تا بیش از این ضایع نگردد!! (کلیک کنید)



صالحه مسلمان
۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

بسم الله


جناب آقای هاشمی رفسنجانی اخیرا -در اولین سالگرد انتخابات 92- افاضه نمودند که عقل سلیم به فکر فیلترینگ نیست!

ایشان در جمع دانشجویان و فعالان سیاسی کشور فرمودند: " فکر می­ کنم بستن دریچه­ های اطلاعات و ارتباطات نتیجه ­ای معکوس می ­دهد و عقل سلیم به فکر فیلترینگ نیست."


سوال:

آیا جمهوری اسلامی اطلاعات و ارتباطات مفید را فیلتر می کند؟ یا به عبارتی دیگر، آیا هر فیلترینگی قبیح است؟ اگر پاسخ منفی است پس چرا به صورت مطلق و بدون تقیید ذکر نموده اید؟

به گمان نگارنده، این دست سخنان احساسی و تبلیغاتی به درد همان جمع فعالان سیاسی و دانشجویان طرفدار شخص حجت الاسلام [با توجه به منطقی که در آنان سراغ نداریم!] می خورد وگرنه اتفاقا هیچ عقل سلیمی را قانع نخواهد کرد! مخصوصا اینکه نگاهی اجمالی به روحیه ی نقدناپذیری ایشان و رویه ای که در مواجه با مخالف در پیش می گیرند دقیقا عکس سخن ایشان را اثبات می کند! چرا که جناب حجت الاسلام ید طولایی در ساکت کردن مخالف داشته و دارند! (کلیک کنید)

اگر ایشان مخالف فیلترینگ هستند در درجه ی اول نباید از فیلتر شدن سایت ها و وبلاگ هایی که در مخالفت با ایشان قلم میزنند ابراز ناخرسندی نمایند.

البته تجربه ثابت کرده مواردی از این دست (مثل تقبیح فیلترینگ) تا جایی مد نظر آقای هاشمی و همفکرانشان است که به سودشان باشد. همانگونه که در همان سخنرانی، به نقل از ایشان می خوانیم که: " احساسات جوانی و عقل سیاسی در 24 خرداد سال گذشته، روزی را خلق کرد که نا امیدی را از جامعه ایران برکند... حماسه سیاسی 24 خرداد تفسیر عملی آیه «یدخلون فی دین الله افواجاً» در زمان معاصر است... انتخابات 24 خرداد نتیجه آگاهی مردم است."

یعنی چه؟

یعنی مردم در انتخاب های قبل نا آگاه و فاقد عقل سیاسی بودند! چرا که نه تنها چنان کلامی را پس از انتخابات 84 و 88 در تایید انتخاب مردم ندیدیم و نشنیدیم بلکه عملکرد ایشان دقیقا اثبات کننده ی ناخرسندی و بی احترامی نسبت به انتخاب مردم بود.


من از مفصل این قصه مجملی گفتم

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...



پی نوشت:

در انتشار این مطلب کوتاهی نکنید! می خواهیم نقدپذیری جناب هاشمی را محک مختصری بزنیم، شاید موجبات هدایت ما نیز فراهم شد و به افواج آگاهان و دارایان عقل سیاسی پیوستیم!!




صالحه مسلمان
۲۵ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ نظر

بسم الله


سلام آقای رئیس جمهور ِ مردم!


اهانت های جدیدتان رسید! منتقدین جناب عالی اعم از لبو فروش و راننده تاکسی، کم سواد و افراطی و ...، حال عصر حجری شده اند! این قلم را هم به اقلام قبلی اضافه می کنیم و میگذاریم کنج دلمان و باز هم خاموش می مانیم.

آخر می دانید!؟

انتخاب شما به ریاست قوه ی مجریه ی جمهوری اسلامی ایران نتیجه ی ناگزیر ِ تن دادن به دموکراسی است زیرا ما به واسطه ی گناهانمان خود را از موهبت درک حضور امام عصر ارواحنا له الفداه محروم کرده ایم و حال باید خودمان تصمیم بگیریم چه کسی بر ما حکومت کند! و وقتی هم انتخاب کنندگان تخصص انتخاب تخصصی ترین مقام کشور را نداشته باشند و فریب نفاق و دورویی و حیله گری برخی ها را نیز بخورند نتیجه بهتر از این نخواهد بود!

اگر امام زمان (عج) ظاهر بود اما، به مانند معصومینی که حکومت را چند صباحی در اختیار داشتند خود عهده دار انتخاب والیان و فرمانداران میشد و چه بسا سایه ی ذلت بار ریاست جمهوری شما بر سر ملت افکنده نمی گردید.

اما حال که در عصر غیبت به سر می بریم و هیچ طوفانی هم دلمان را نمی لرزاند تا از گناه فاصله بگیریم تا شاید رحمت خدا شامل حالمان گشته و چشممان به جمال بقیه الله عج روشن شود، بناچار به این واقعه ی اسف بار تن می دهیم و رای اکثریت را می پذیریم.

البته من -شخصا- جنابعالی را رئیس جمهور خود نمی دانم و هیچگاه نخواهم دانست. شما رئیس جمهور همانهایی هستید که در جشن سالروز آغاز ریاست جمهوری تان شعار یا حسین میرحسین سر دادند... همانها که -مانند خودتان- رویای پذیرش پدرسالاری نکبت بار امریکا را در سر می پرورانند و ته ِ ته ِ ته ِ خوشی های سطح پایین و پوچشان رقاصی روی پشت بام است!

من رئیس جمهور بی ادب ذلیل نمی خواهم!



بدون شرح:

روحانی در جریان برنامه های انتخاباتی در برنامه ی تلویزیونی انتخاب شما:


"من به جوانان کشورم می‌گویم که اگر در انتخابات پیروز شوم علاقه‌ای به جشن گرفتن برای پیروزی ندارم، بلکه برای شاغل بودن مردم و بهبود و ارتقای رفاه زندگی آنان و رفع غم از چهره کارگران، ایجاد محیطی باصفا و علمی در دانشگاه‌ها و قرار دادن ایران در جایگاه پرغرور در دنیا و در هم شکستن تحریم وایجاد روابط خوب با دنیا و افزایش صادرات غیر نفتی و ایجاد احساس رضایت در مردم جشن خواهم گرفت."

فیلم

صالحه مسلمان
۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

بسم الله


چندی پیش طی گشت و گذار روزانه ی اینترنی، به مطلبی برخوردم که پایگاه خبری 598 نیز تحلیلی درخصوص آن منتشر کرده بود (+). مطلب، یادداشتی بود از یک استاد معماری یا متخصص شهرسازی آلمانی که اسفند سال 92 در همایشی دانشگاهی در ایران شرکت کرده بود.

اد بلکلی، که گویا از کل ایران فقط تعدادی دانشجو و استاد روشنفکر غرب گرای دانشگاه آزاد را دیده، معتقد است راه نجات ایران غربی شدن هرچه بیشتر است. تقصیری هم ندارد! جوی که از ملت ایران به او منتقل شده باعث گردیده چنین طرز تلقی در ذهنش نقش ببندد. اما نکته ی تامل برانگیز و دردناک این ماجرا (و بسیاری ماجراهای مشابه) همین است که در سطور پیشین خواندید: تعدادی روشنفکر غرب گرا...

متاسفانه برخی ایرانی های از همه جا بی خبر عاشق غرب غریبه پرست، وقتی یک نفر خارجی را می بینند چنان دست و پای خود را گم می کنند که ذره ای عزت نفس در وجود خویش باقی نمی گذارند. عکاس امریکایی که پیشتر به ایران سفر کرده و عکس های گرفته شده از ایران و مردمش را در فیس بوک منتشر کرده بود، نمونه ی واضحی از این افراد را معرفی می کرد: وی مکررا از ایرانیانی سخن می گفت که برخلاف دولت ایران هیچ مشکلی با امریکا ندارند و برعکس، عاشق سفر به این کشور هستند!

در مغرضانه بودن مطالبی از این دست تردیدی نیست، اما نمی توان منکر شد که واقعا چنین افرادی -اسیر رنگ و لعاب هوی و هوس های دنیای فانی- نیز در مملکت اسلامی وجود دارند که کعبه ی آمالشان امریکا است!

اما غافل از اینکه امریکا را باید از نگاه خود امریکایی ها تحلیل کرد:


امریکا، جامعه ای رو به زوال به دست خود!

***

حقیقت امریکا!

***


شراب + اسلحه

حقیقت امریکا این است!

***


از طرفی از ممنوعیت اسلحه سخن می گویند و از طرف دیگر از لحاظ فرهنگی شهروندان خود را به سمت خرید اسلحه سوق می دهند!

***


کنگره و اقدام به ضرر دلالان اسلحه؟

حاشا و کلا!

***


قربانیان خشونت ها در امریکا، بدون حامی و دلسوز!

***


صدای انجمن ملی سلاح، از دهان کنگره ی کعبه ی آمال!!

***

انجمن ملی سلاح: ما از حق شما برای شکار هرچه که دلتان می خواهد دفاع می کنیم!

***


زن: الان دیگه احساس امنیت می کنی؟

مرد: مممم حالا که اینو گفتی فکر کنم بهتره برگردم و یه دونه دیگه هم بخرم!

***


مناقشه ی سلاح در امریکا عقلانیت را نشانه رفته است!

***


انجمن ملی سلاح: امیدوارم سلاح ها صدمه ندیده باشند!

***


آنچه در تصویر می بینید: کنگره ی امریکا، بدون توجه به گلوله هایی که از بالای سرشان عبور می کنند!

***


محتوای فیلم های هالیوودی، همجهت با جیب دلالان و فروشندگان اسلحه!

***




انجمن ملی سلاح: خشونت ها ربطی به وجود سلاح در جامعه ندارد، افرادی که مرتکب جنایت می شوند بیماری روانی دارند!

اما آیا کسی تا کنون بررسی کرده است که چرا یک جامعه تا این حد بیمار روانی خطرناک تولید کرده است؟

***


قابل توجه دلباختگان غرب:

به چیزهایی که از قاب ماهواره می بینید زیاد اعتماد نکنید!

صالحه مسلمان
۱۲ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
بسم الله

ظاهرا جناب رئیس جمهور شمشیر را از رو بسته اند! هنوز زخم توافقنامه ی ذلتبار ژنو التیام نیافته که اقدامات ضدفرهنگی دولت، خاطرات تلخ دوران اصلاحات [=افسادات] را بیشتر از پیش در اذهان زنده کرد!

از نظر جناب آقای رئیس جمهور، ویدئو، ماهواره، اینترنت و موبایل نه تنها تاثیری در ایمان جوانان نداشته بلکه حضور آنها در مساجد و محافل و راهپیمایی‌های انقلابی بیشتر شد و در جبهه‌ها نیز افتخار آفریدند. +

از ایشان سوال می کنم:

جنابعالی مصادیق ایمان یا بی ایمانی را در چه می بینید؟ تا کنون ساعاتی از روز را در شبکه های اجتماعی گذرانده و پای صحبت جوانان تماما با ایمان!! مشغول در فضای مجازی نشسته اید؟
تا کنون چقدر دقت کرده اید که دغدغه های بخش قابل توجهی از جوانان جامعه ی ما دقیقا همان است که از دهان متعفن ماهواره ها خارج می شود؟ چقدر از دین گریزی جوانانی خبر دارید که اسیر افسون ماهواره شده اند؟
تا کنون متوجه شده اید که دغدغه ی تعداد کثیری از جوانان ایرانی خارج از محدوده ی عمل زیبایی و پارتی و مد و مدگرایی نیست؟
شما اصلا به این مسائل فکر هم می کنید؟

رئیس جمهور
بگذریم!

آقای رئیس جمهور!

بهتر است دیگر از جو تبلیغات و سخنرانی های انتخاباتی خارج شوید! صحبت هایی که فقط به درد جلب رای می خورد را کنار بگذارید! لااقل از لباستان حیا کنید!

کسی نمی خواهد مردم را به زور به بهشت بفرستد، اما حداقل می توان مانع جهنمی شدن آن ها شد؛ نمی توان؟

اگر به علما و کارشناس های مذهبی اعتماد ندارید (که ندارید!) حداقل به متخصصین امر روانشناسی و جامعه شناسی اعتماد کنید!

آمارهای طلاق و خطرات دوستی های قبل از ازدواج (که به سنین ابتدایی رسیده اند!) را ببینید! آمار تجاوز و خشونت و قتل و دزدی را ببینید! اکثر قریب به اتفاق کارشناس های مجرب و متخصص، ریشه ی این مسائل را القائاتی می دانند که از طریق شببکه های ماهواره ای بر ذهن جوان ایرانی تاثیر می گذارد. البته شاید از نظر جنابعالی علت این مسائل چیزی غیر از ماهواره باشد! اما بهتر است بدانید دشمن ما خود اعتراف کرده است که از طریق ماهواره، برای ملت ما برنامه ها دارد!

آقای رئیس جمهور!

من می دانم که می دانید!!
می دانم که خودتان هم حرفهای خودتان را قبول ندارید!
می دانم که وجهه ی اعتدالی شما بسیار ارزشمندتر از ایمان و اعتقادات جوانان کشور است که برای مخدوش نشدن این چهره ی "..." پسند، حاضرید ارزشهای دینی و ملی را هم فدا کنید!

اما توصیه می کنم مواظب باشید شما هم مانند روسای جمهور پیشین فریب نخورید: رای دهندگان شما فقط آنهایی نیستند که اطرافیان مغرضتان به شما گفته اند!
ساده تر بگویم: غیر از جماعت بی بند و بار -که خیلی احتیاط می کنید تا به تریج قبایشان برنخورد- افراد دیگری هم بودند که به شما رای دادند و اتفاقا تعدادشان بیشتر از چیزی است که فکر می کنید.

کاری به اعتقادات شخصی شما ندارم. خدا را در نظر بگیرید یا نگیرید، به خودتان مربوط است. اما حداقل هوای باقی رای دهندگانتان را داشته باشید تا بیشتر از این از محبوبیتتان کاسته نشود!

می خواستم بگویم: "مواظب باش آقای رئیس جمهور"! نگران شدم که مبادا زبان من برای شما نا آشنا باشد! ناگزیر فریاد می زنم: واچ آوت مستر پرزیدنت!

والسلام!





من یارانه بگیر هستم!

افراطی، بی سواد، فقیر...

باز هم فحش جدید بلدی، بده!

من یارانه می گیرم!

بگذار مولوی عبدالحمید لبخند بزند

بگذار سربازان اهل سنت آزاد شوند

خون گروهبان شیعه کافیست!

بگذار علی خلیلی بمیرد، تو پیامکت را بده!

بگذار عفت خانم از یارانه انصراف بدهد

مهدی حاج اقا خاطره هم بگوید کی بود کی بود من کرسنت نبودم

صدا و سیما نگذارد کسی از ژنو انتقاد کند و برای لوسی و آوازه و محسن برنامه زنده و تیزر برود

با لهجه ها بازی کن تا کسی یاد حرف هایش نیافتد

ظریف با جان کری دستشان توی یک دست باشد

حتما پدر زن خاتمی مهمتر از علی خلیلی است والا همه می آمدند!

بگذار رهبری از فرهنگ بگوید و ارشاد لبیک بگوید به فاحشه های فاضله

بگذار مردم سراغ احمدی نژاد را بگیرند

و مشایی پزش را بدهد

و حاج آقا خاطره هایش را بلغور کند

و تو روز فناوری هسته ای را تبریک نگویی

و بجای راهیان نور بروی راهیان دور یک جایی توی کیش و شمال

بگذار فاطمیه برای تو یک شب باشد

بگذار مردم را به انصراف از یارانه تحمیل کنی و خودت سونا و جکوزی 7 میلیاردی پاستور را تن بزنی

بگذار ما به درد خود بمیریم

امید مال تو ، آرزو مال ما!

آقای مچکریم...
صالحه مسلمان
۱۰ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۲۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ نظر